http://uppc.ir/do.php?imgf=161451161453261.png داستان کوتاه بقلم شهروز براری صیقلانی :: آموزش نویسندگی خلاق رایگان

آموزش نویسندگی خلاق رایگان

شهروز براری صیقلانی ملقب به شین براری

آموزش نویسندگی خلاق رایگان

شهروز براری صیقلانی ملقب به شین براری

آموزش نویسندگی خلاق رایگان

اموزش نویسندگی ،رمان ، داستان کوتاه، داستان بلند ،سبک های نویسندگی،آموزش رایگان با شهروز براری صیقلانی
رزیتا غفاری

آخرین نظرات

...

 

درگذر ایام و چرخش فصل به فصل ، تقویم چهاربرگ دیواری ،به خط تقارن نشست!.

  در قاب تصویرِ آسمان ، دستِ سرنوشت دولا شد ، تقدیر قرینه گشت!..
زیر تابش شلاقبار خورشید ، تابستان پرعطش از شهر گذشت...  
اولین برگ زرد  آرام برسنگفرش شهر نشست..  
فصل ناخشنودی‌ها رسید...
ابرهای سیاه بروی رشت خیمه‌ زدند...
خزان سوار بر باد وحشی، به دروازه‌ی شهر رسید...
ساعت لنگ لنگان به نیمه‌ی شهر رسید ، غمناک به نیمه‌شب تکیه زد
آسمان اسیر بُغضِ سرکش و لجباز گشت!..
خزان وحشیانه به درختان سبز شهر هجوم برده و چنگ کشید...
از عمق اندوه خویش بر برگان سبز و باطراوت، رنگی از جنس اندوه و ماتمِ زرد کشید
رشت_ این شهر سوخته .... سردش است
جاده ها مرا میخوانند..
جاده ها تنها یک هدف دارند
غربت اما ترکیب جاده با من ، مفهومی دیگر
یعنی هجرت 
شنیده ام جایی هست در این سرا
که هرگز نمیبارد آسمان. 
این روزها دنبال جایی میگردم  تا بتوانم در پستوی ان از دردهایم کم کنم 
روح من فریادش بی صداست ، اما کافی ست تا با صدای بی صدایان آشنا باشی 
خاموش ها گویاترند 
گاه از عمق یک نگاه ، و گاه از لرزش یک صدا میبارد سخن ....
+ نوشته شده در ساعت توسط شهروز براری صیقلانی  
 

نظرات (۳)

  • مژگان احمدی موقری
  • Mrsi
  • احمد موقری
  • عالی بودش
  • احمد موقری
  • چرا کوتاهش کردید این خیلی طولانی بودش که...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی