http://uppc.ir/do.php?imgf=161451161453261.png ماریا صبرایی و نقد سبک نویسندگی شهروز براری صیقلانی ، :: آموزش نویسندگی خلاق رایگان

آموزش نویسندگی خلاق رایگان

شهروز براری صیقلانی ملقب به شین براری

آموزش نویسندگی خلاق رایگان

شهروز براری صیقلانی ملقب به شین براری

آموزش نویسندگی خلاق رایگان

اموزش نویسندگی ،رمان ، داستان کوتاه، داستان بلند ،سبک های نویسندگی،آموزش رایگان با شهروز براری صیقلانی
رزیتا غفاری

آخرین نظرات

به نقد و بررسی و زوایای پنهان و آشکار سبک خاص نویسندگی یک نویسنده جدید میپردازیم و مقالات و ستون های مرتبط با تحلیل منتقدان نسبت به وی را به مرور مینشینیم...،     رمان رایگان کلیک نمایید    

 

 

شین براری صیقلانی شیت

شهروز براری صیقلانی

 

 

درود ماریا صبریانی هستم از زیر آسمون کبود 

براتون یه قسمت باحال زیرخاکی از زمانی که شین هنوز معروف نبود پیدا کردم . جالبه بوسی بای..Mæř¤  

 

  کانون نویسندگان ایران بازنشر   

مجله ادبی فرهنگی چوک ، سردبیر ماندانا تدین ، گفتگو و نقد شین براری 

 

سبک شهرنویس و زنده و ساختارشکن شین براری که در نگاه اول بی شباهت به داستانی بلند به سبک سرودن شعری سپید و بی پایان است از زوایا و ابعاد غنی شده از خلاقیت و هوش و زکاوت در بکارگیری از ابزارهای نویسندگی ست . شهروزt براری صیقلانی متولد یلدای سال 1366هجری شمسی در شهر رشت است سبک او بیشتر از هر نویسنده ای منحصربفرد و تازه است ، اما در فضای بسته ی و خاص حاکم بر جامعه خرد و اهل قلم در جمهوری اسلامی ایران عزیزمان مجال چاپ و نشر عقاید و صراحت کلامش به ندرت داده میشود _ عطر تازگی و واقعیت از موضوع داستان هایش به مشام میرسد ، او نسبت کمیت و کیفیت را میان تناسب موضوع و درون مایهء داستانیش با حجم واژه آرایی را چنان به نفع مخاطب خاص تغییر داده که خطوط فرضی معیارهای پیشین را زیر پا گذارده و آنچنان کیفیت را بالا و کمیت را پردازش و متناسب با سلیقه ی دلخواه و باب پسند مخاطبینش نموده که عده ی بیشماری از علاقه مندان سبک های نامتعارف دیگر را شیفته و شیدای دنیای درون داستان هایش نموده . 

از زوایای پنهان و دیدگاه حرفه ای با نگاهی نکته سنج و ریز بینانه میتوان لیست بلند بالایی از فول های ادبی و دستور زبانی از وی تهیه و ارائه نمود ، اما مادامی که یک نویسنده ادعای کذب نکند نباید و نمیتوان اقدام به تخریبش نمود ، از همین رو بسیاری از اهل فن های داستان نویسی فارسی منتظر وقت و دست به ماشه ایستاده اند تا ادعایی فرای جایگاهش بیان کند و یا دچار غرور واهی و خودبزرگ بینی شود تا ناخواسته برگه ی سقوطش را امضاء کرده و آماج انتقادات قرار گیرد . 

نکته کلیدی در آرامش کاری وی ، نعمت دور بودن از پایتخت ایران ااسلامی است که سبب دور ماندن از حواشی شده  

از حق هم نمیتوان گذشت که وی برخلاف سن پایینش فرد بی تجربه ای نیست و خصلت افتادگی اش را با فن بیان بالایش ترکیب نموده و در پاسخ گزارشگر رسانه ی فرهنگی ادبی ویرگول اینچنین میگوید ؛

 تحصیلات دانشگاهی اتومکانیک بنده کوچکترین ارتباطی به ادبیات داستانی ندارد ، خواهشن بنده رو استاد خطاب نکنید چون احساس میکنم دارید هندوانه زیر بغلم میگذارید ، چون ابداء بنده استاد نیستم . و این تنها یک سوء تفاهم محض و زودگذره . من نه سر رشته ای از ادبیات دارم و نه ادعایی . بنده یک فرد معمولی ام که تحصیلاتم رو در رشته ی اتومکانیک سیالات در دانشگاه تا مقطع کارشناسی گذروندم و اگر اکنون سعادت صحبت با شما رو دارم ، از لطف دوستان مخاطبی ست که نوشته های بنده مورد پسنده شون قرار گرفته همین و بس...

{}مصاحبه گر میپرسد؛ جناب آقای شهروز براری گرامی شما چند اثر چاپی و ثبت رده بندی کتابخانه ملی ایران دارید؟}{}

[]بنده جمعاء یازده تا اثر مستقل رمان و داستان بلند دارم در رده بندی ثبت کتابخانه ملی ایران ، و چهار اثر هم بشکل مجموعه داستان کوتاه داشتم ، که شاید در چهار تا مجموعه سر جمع پنجاه و دو تا داستان کوتاه بوده باشه ، و یک ثبت ادبی هم در تکنیک نویسندگی داشتم که مربوط به تکنیک دو فرجام بود 

}{} مصاحبه گر با تعجب میگوید؛ واااوو در این تاریخ و دوره که تمامی روش های نویسندگی تکامل یافتن ، شما باز توانسته اید تکنیک کشف نشده ای پیدا کنید و اونو ثبت ادبی هم بکنید؟ تکنیک دو فرجام رو که من خودم ترم پیش در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کازرون جزوء ادبیات تخصصی رشته ادبیات خوندم ، اما نمیدونستم که این تکنیک تازه ثبت شده ، واقعا شگرد زیرکانه ای هستش دوفرجام ، مثل قدرمطلق یا شاید یک فرمول پیشرفته ی هندسه در ادبیات هست در تصور ذهنی ام از این مبحث درسی . بگذریم ، خب شما پس چطور میفرمایید که این کاره نبوده و نیستید ، شما توسط استاد شیرین نشاط [9]ریاست دانشکده ادبیات حماسی در نیویورک شناخته شدید ، سپس توسط مقاله ی استاد گلشیری[8] در المان پر رنگ شده و پی در پی برنده ی جوایز مختلف داستان نویسی بی المللی شدید ، چه توضیحی برای رسیدن به این موفقیت های فشرده در یک بازه ی زمانی کوتاه دارید ? 

[] جوایزی که شما میگید ، به هیچ وجه جوایز مهمی نیستن و هرکسی میتونه با کمی شناخت به سبک های رایج داستان نویسی خلاق در سطح اینترناشیونال ببخشید،، بین المللی منظورم بود ، فارسی را پاس بداریم خخ . میگفتم مثلا جایزه وولدوبوستوگ[6] حاصل یک خوش شانسی مطلق بود ، و جایزه ی جشنواره ی تیرگان چند سال پیش در تورنتو محصول زکاوت در انتخاب موضوع بوده ، چون مسابقه در تورنتو کانادا ، بین ایرانیان در تبعید خودخواسته برگزار میشد ، و من یک موضوع پاشنه ی آشیل هیات داوران رو انتخاب کرده بودم که مثل چسب زخمی نمکین بر زخم عمیق روحشون بود ، از اون لحاظ که بی شک اونها دلتنگ خاطرات نوستالژی و کودکانه هاشون در پستوی خاطراتی فرسوده بودند و من نیز با رمان با نام = کوچه باغ های وطن دلتنگتان است. در مسابقه شرکت کردم ، خب حدسش اسونه که چه تحت تاثیری قرارشون دادم با حرفهای مناسب در مکان و زمان مناسب .

{}مصاحبه گر ؛ خب ظاهرا در دو بخش متفاوت از هم برنده ی تندیس طلایی شدید ؟ درست عرض میکنم یا خیر؟..

[] بله فرمایشتون متینه ، بخش داستان کوتاه هم برنده شدم ، اونم بدلیل پیاده کردن پیرنگ فرعی در داستان کوتاهی که گستردگی واژگانش از لحاظ کمیت محدوده ، و خب درون مایه و زمان و مکان رو فدای تعدد کارکتر شخصیت های حماسی درون داستان کردم و ریسک بزرگی بود که جواب داد.   

{}مصاحبه کننده : در یک کلام تفاوت اصلی سبک نویسندگی خاص شین براری با دیگران در چه چیزی نهفته ست؟ 

[4] فضاسازی 

{}مصاحبه کننده؛ چه نوع ؟ کمی توضیح بدید؟ 

[] خب اخه شما گفتید در یک کلمه !.. ، توضیح خاصی ندارم، خب من سبک مورد پسند خودمو مینویسم ، و چون عوام پسند نیست و کلیشه ای نیست مخاطبینش کم هستند و من هیچکس الگو نبوده برام ، از هیچ کس پیروی نکردم ، و همین سبب منحصر بفرد بودنش شده . و من در یک اثر رمان صد برابر بیشتر از حد استاندارد انرژی میزارم و لایه افزایی لوکیشن بصری ، تصویر سازی القایی ، ریتم تلرانس [3]رنگ پاره ی ذهنی سیر پیوستگی رمان رو با فراز و فرود های احساسی به رنگ شاد و رنگ غم تغییر میدم ، خودمو واقعا همقدم با شخصیتی مشابه شخصیت هایی مثل شخصیت ایستا ، یا شخصیت پویا ، همراستا ،متضاد ،قهرمان و ضد قهرمان ، و فرعی رمان میکنم و مدتی رو باهاشون در روزمرگی های این شهر شلوغ وقت میگذرونم و هیچ از ماجرا بروز نمیدم ، اما سراپا غرق لایه های ذهنی و شخصیتیشون میشم ، درون دفترچه ام دایره ی واژگان مختص هر سوژه ای رو مینویسم ، از جملاتشون ، استعاره هاشون ، از فضای ذهنی و اتمسفر طبقه ی اجتماعی شون ، از دغدغه های روزمرگی هاشون ، از تصورات واهی و توهماتشون از همه صفر تا صد شون الگو برمیدارم ، سپس شخصیت سازی رو شروع میکنم و به کاراکتری مثل کاراکتر هاجر در رمان سهر خیس ، جان میدم در خیالم ، اینکه از کجا اومده به کجا میره. ،آیا افراد امثال اون در زندگی حقیقی با چه موانع خودساخته ای دست به گریبانند، ایا اونها دچار سرگشتگی میشند ،ایا طی عبور از نوجوانی به جوانی مسیر رو غلط هم میرند ، یا اگر ته کوچه بن بست عاشقی گیر کنند در برهه ی جوانی ، تسلیم میشند ، و یا اینکه خودزنی خواهند کرد، یا بلکه تعادل زندگانی شون تا ابد برهم خواهد خورد، یا یه قشر خاصی که ته بن بست عاشقی تا ده ها سال خواهند ماند ، و اگر شخصیت پویا باشه که بی شک از سد این سرخوردگی به طریقی گذر خواهد کرد و به مسیر اصلی باز خواهند گشت ، اما شخصیت ایستا. مثلا تا اخر عمر ته بن بست عاشقی درجا خواهد زد و رخت سیاه به تن خواهد کرد تا باقیه عمر نماد اون بن بست و شکست عشقی همچون رخت سیاه عزا بر تن شون باقی خواهد ماند . همگی اینها دلیل بر امتیازات مثبت یک اثر نسبت بر اثر دیگران میشه 

(برای مطالعه کامل این گزارش میتوانید مجله ی دو فصل نامه ویرگول را از کیوسک های مطبوعاتی سراسر کشور خریداری نمایید) 

شین براری نویسنده‌ی ایرانی مدرن است. واژه‌ی مدرن در این‌جا بار ارزشی ندارد، هر چند در مورد شهروز براری صیقلانی از نکات بارز جهان داستانی او ست. شین براری به نحو بی‌سابقه‌ای ـ در میان نویسندگان ما در محل تلاقی دو ویژگی ادبیات مدرن ایستاده است؛ محلی که دو خط یکدیگر را قطع می‌کنند. خط اول داستان کوتاه است و خط دوم پرسه در فضای شهری.

داستان کوتاه علی‌رغم تصور برخی از دل رمان بیرون نیامد، بل‌که محصول شرایط انسان و دنیای صنعتی قرن ۱۹ بود. انسانی که در زمانه‌ی خویش نمی‌توانست همه‌ی آن‌چه را از ادبیات می‌خواست در رمان جستجو کند. رمان نسبت به داستان کوتاه نیاز به همدلی و همراهی خواننده داشت و انسانِ دنیای صنعتی نه فرصت چنین همذات‌پنداری‌ای داشت و نه اصولا چنان مخاطبی برنمی‌تابید که به تمامی خود را در اختیار هنرمند بگذارد. او در برخورد با اثر هنری، حقی را نیز برای خود می‌طلبید. به همین واسطه ژانر داستان کوتاه که بیش از همه به تصورات و پیش‌زمینه‌های فکری و ذهنی خواننده متکی بود، بهترین محمل برای انسان مدرن شد.

از طرف دیگر، انسان مدرن مرکز تحولات خود را از (روستا قلب تپنده‌ی دوره‌ی کشاورزی) به شهر و حاشیه‌های آن (مغز متفکر دوره‌ی صنعتی) انتقال داد. ساختار عمودی آشکار ارباب ـ رعیتی تغییر یافت و به ساختار پنهان و افقی کارفرما ـ کارگر تغییر شکل داد. ویژگی عمده‌ی شهر، گمشدگی ‌ست. شخص می‌توانست یا مجبور بود در محلی زندگی کند که همه او را نمی‌شناختند. از سوی دیگر برای اولین بار، انسان، تنها جزئی از کاری را بر عهده داشت که کلیت ‌آن اشراف نداشت. کشاورز با رابطه‌ی بی‌واسطه با موضوع فعالیتش (زمین) می‌دانست چه می‌کند و به چه تعلق دارد اما انسان شهری (چه در کارخانه‌های بزرگ و چه در ادارات و سازمان‌های غول‌آسا) تنها مهره‌هایی از چرخی عظیم بود و نمی‌توانست با کلیت موضوع کارش ارتباط برقرار کند و شاید اصولاً از آن سر درنمی‌آورد. به همین واسطه، کم‌کم هویت‌باختگی و بیگانگی از خود، در ادبیات ظهور پیدا کرد.

تقریبا یا حتی اکثر غریب به یقین داستان‌های شهروز براری صیقلانی در شهر رشت و در فضای متفاوت ان میگذرد ، نویسنده چنان شگرد ماهرانه ای در تغییر حالات تجسمی این شهر بکار بسته که گویی همزمان حین مطالعه ی اثارش تمامی لوکیشن ها بر سطح پرده ی نقره ای تخیلات مخاطب یک به یک بدون هیچ کموکاستی بنمایش در میاید و همواره رنگ و لعاب فضاسازی شده ی پیرامون حوادث رمان ، یک گام از ماجرا پیش است و بشکل منحصر بفرد و بی سابقه ای از شگرد[2] (Atmousfertioncial language) بهره برده ، این سبک که معادل لغت آن به فارسی وجود ندارد ، ولی شاید انرا بتوان اینگونه تعبیر داد که; میشود (زبان خاموش و القاء دهنده ی پنهانی فضا و محیط پیرامون) از اصول حرفه ای و کم سابقه ی عکاسی دوره یfroiiedAlexander chekhof ¦ 

[1] در اروپای قرن 19 محسوب میشود و از ان بعنوان رفتاری وسواسگونه در بالا بردن سطح کیفیت مفهومی یک تصویر عکاسی نام برده میشده که اندک و انگشت شمار افرادی از این سبک پیشرو تاثیر پذیرفته اند در اثارشان . البته استفاده از چنین شگردی تاکنون در زمینه ی هنری عکاسی و فیلمسازی و یا نهایتن شاید در اثار نقاشی ونگوک استفاده گردیده است ، و شایان ذکر است که خود نویسنده مذکور چنین ادعایی را نداشته اما در دانشکده هنرهای نوشتاری و تجسمی نورت یونورسیتی آرت رایتینگ نیویورک به سرپرستی استاد مشهور دنیای هنر سطح بین الملل سرکارخانم شیرین نشاط ،بروی اثری بنام پسرک غزلفروش نوشته ی شین براری تجزیه و تحلیلی بوسیله الگوریتم های پیچیده ی هنرهای نوشتاری و تجسمی انجام گرفت که گویای بکار گیری از صد و سه شگرد عمدی و آگاهانه از نویسنده ی اثر در چیدمان واژگانش بود و برای صد شگرد از آن موارد توضیح و نامگذاری پیشین موجود بود ، البته برخی از موارد بسیار شگفت انگیز و قابل تحسین محسوب میشده ، که میتوان از شگرد استفاده از تکنیک سیر صعودی در مصرف فعل نفی در قسمت سیر نزولی پیرنگ ، از پیش آگاهی بعد از مقدمه چینی تا یک گام پیش از نقطه ی اوج و سپس معکوس و قرینه ی این عمل و در لایه ی دیگر و موازی همزمان همین تکنیک در استفاده ی معکوس از صفت های مثبت و یا منفی در روند پیشرفت سیر داستان اشاره داشت ، که نزدیکترین مورد مشابه استفاده از چنین شگرد پیچیده و وسواسگونه ای در یک اثر به کتب صده های هفت و هشت هجری شمسی باز میگشته . حال این پرسش پیش می آید که چرا از میان آنالیز هزاران اثر جدید در الگوریتم های پیشرفته ی مدرن ترین دانشکده ی ادبیات بین المللی هرگز حتی یک مورد هم پیش از این چنین تشابهی رخ نداده و بنابر توضیح دانشکده نورت احتمال تصادفی بودنش در حد صفر از یک میلیارد است . 

نکته ی پررنگی در این میان خودنمایی میکند ، اگر در جامعه ی ادبیات داستانی ، فارسی نویس نویسنده ای با چنین درجه ای از تسلط بر چیدمان واژگان ظهور کرده ، پس چرا او کوچکترین عضوء جامعه ی ادبی هم بشمار نمیاید؟ چرا همگان در این سرزمین نام میم مودب پور را بخوبی میشناسیم و مارا ناخودآگاه به یاد جلد رمان می اندازد ، در حالی که مرتضی مودب پور از سال 1378 که اولین اثر رمانش روانه ی بازار نشر و ادب شد تاکنون تنها سه اثر از وی منتشر شده ، و ما بواسطه ی سه اثر رمان او را میشناسیم ، ولی شین براری با نصف سن و یک دهم سابقه ی حرفه ای در نویسندگی نسبت به جناب مرتضی مودب پور تاکنون هفده اثر از ناشرین مختلف مانند منثورمجد ، مرکزی ، چشمه ، ققنوس ، راشدان ، پوررستگار گیلان ، آبرنگ ، پایتخت ، علی ، به نشر رسیده اما همواره یا با تیغ تیز ممیزی در نظارت پیش از چاپ در تجدیدچاپ مجدد مواجه گشته یا با نوسانات بازار کاغذ ، و یا حواشی مشکوک و بی مورد مانند حواشی اثر (هاجر) که بدلیل موج اعتراضات مهندسی شده و هدایت شده نسبت به موارد عقیدتی و غیر واقعی رویداده مواجه شده است . 

 

در ادامه ی نقد و بررسی سبک او میتوان به تغییر یک گام جلوتر محیط به رنگ

سرد و عبوس اساره داشت که گواه رخ دادن پیش آمدی شوم در اتفاقات روبرو ست .

بطور مثال داستان کوتاه [11]«وارونگی هویت» از داستان‌های نمونه‌ای این رویکرد است. سیاوش ، دچار عدم تعادل روح و روانش با کالبد فیزیکی اش است و پس از فوت مادرش دچار افسردگی و خانه نشین شده ، به سربازی رفته و لی در نهایت معافیت گرفته ،پدرش فردی سنتی و خشک است . سیاوش تا دیپلم تحصیل کرده و حالا در 22 سالگیش در بطالت [12]محض و در تنهایی ملموسی در محله ای بنام ضرب در پستوی شهر رشت زندگی می‌گذراند. 

«پدرش اصرار به ازدواجش با دخترعمویش دارد و عاقبت سیاوش از خانه ی پدریش طرد میشود چون مثل مردهای محله رفتار نمیکند و گاه مخفیانه زیر ابروهای خود را بر میدارد . موی سرش را بلند کرده و خودش که ادعا میکند تغییر رنگ موی بلندش بواسطه ی تاثیرات صاف کننده ی شیمیایی بنام گلت و ولستریت است اما جعبه ی رنگ موی [N8] إِن+ هشت را زیر تخت خوابش پنهان کرده ، مویش را بروی شانه های کوچکش افشان میکند ،ناخن هایش را بلند میکند پدرش جلوی اهالی محل و مسجد بی آبرو شده . و کاسه ی صبرش لبریز گشته 

با فشارهای پدر بر او ، انقلابی کوچک در زندگی حشره‌وار سیاوش اتفاق می‌افتد. زندگی او که در بطالت و رویاهای دخترانه ی معمول خلاصه شده، از جریان عادی خارج می‌شود. سیاوش به‌رغم بیهودگی این زندگی، سخت به آن وابسته است و اخراجش از خانه ی پدری تا حد زیادی حاصل درک بالای خودش بوده که نخواسته بود با حضورش سوهان روحه پدرش شود

از اپیزود دوم با دخترکی بنام سوگند آشنا میشویم و در میابیم که او بی شک سیاوش است ، و به روش منحصربفردی طی لحظات ساده ی یک روز معمولی با وی همراه میشویم ، گستاخی و شوخی های جنسیت گرا محوریت اپیزود دوم را به شیوه ی درست و کاملا حرفه ای و سطح بالایی سمت مبحث (پرداخت شخصیت) سوق میدهد ، و با به تصویر کشاندن معاشرت های عجیب و نامعمول شخصیت اصلی با قشر خاص جامعه ، به زیبایی هرچه تمام تر واکنش او به دیگران ، واکنش دیگران نسبت به او را در جملاتی نو و طنزآلود نوشته تا به این طریق @پرداخت شخصیت# را انجام دهد .

ما در این اثر فارغ از انتهای متحیر کننده و فارغ العاده ای که نویسنده با بهره گرفتن از تکنیک ابداعی خویش یعنی دو فرجام خلق نموده با پیرنگ نامتعارف و ساختارشکنانه ای مواجه ایم و اللخصوص که در اپیزود دوم با چرخش شخصیت اصلی از سیاوش به سوگند بطور غیرمستقیم خودمان در خواهیم یافت که او همان شخصیت اصلی در اپیزود قبل است ، در حالیکه اسمش از سیاوش به سوگند تغییر یافته و کوچکترین شباهتی از لحاظ ظاهری ،رفتاری ، شخصیتی ، گفتاری ، پنداری با خودش در کالبد اشتباهی و پسرانه اش ندارد ، و گویی در جنسیت مونث در جای درست روزگارش ایستاده و در اوج نداری و تنگدستی. او خوشبخت ترین فرد درون صحنه ی یکتای هنرمندی اش است ، و شگفت انگیز ترین هنر نویسنده در بنمایش کشاندن رگه های پنهان و نهفته در حالاتش است که به غیر مستقیم ترین حالت ممکن در ادبیات داستانی به مخاطب میفهماند که در عین خوشبختی و خنده های بلند او با افسردگی کم عرض ولی عمیقی در روح و روانش دست بر گریبان است ، مثلا ، آنجایی که در سکوت و خلوت کوچه ی باریک و بن بست و خاکی با عبور نسیم و رقص زولف بلند مویش در عبور نسیم برای چند لحظه ی کوتاه او را به تفکر و پل زدن به خاطرات نوستالژی کودکانه اش وا میدارد و لحظه ی خروجش از تفکرات گرد و غبار گرفته و خاکستری غم انگیزش ، به یکباره منکر تفکرات افسرده و احساسات رنجورش میشود و در نقاب یک فرد خوشبخت و بیغم شروع به زبان بازی و دست انداختن پسرک خجالتی همسایه میکند ، او با گفتن حرف عجیب و بی مقدمه اش به پسرک در قالب یک پیشنهاد سرنوشت ساز ، به مخاطب میفهماند که سخصیت سوگند همواره در تخیلاتش مشغول الک کردن است تا بهترین ها را برای پیشرفت و یا رسیدن به کمال بدست اورد ، و اما زمانی که میگوید؛ زین پس اسمت را به کسی ،داوود، معرفی نکن ، بجایش بگو دیوید .  

گویای خلاء ها و کمبود ها کاستی هایش در ارائه ی منیّت خویش به جامعه است و.....

محمدحسن شهسواری در نقد شین براری میگوید؛ شهروز براری بیش از هر نویسنده‌ی ایرانی مدرنیته و صاحب سبک خودش است. شین براری از محدود افراد نویسنده ای ست که ابتدا دست بقلم گردید و خودسر و بی الگو ،آزادانه و رها از قید و بندها شروع به نوشتن کرد ، او نویسندگی را قدم به قدم و تکنیک به تکنیک زندگی کرد تجارب او به قیمت بالایی حاصل شد و برایش از سرمایه ی عمر و گذر روزگار خرج نمود ، او فردی ست خود ساخته ، همچنین از بارزترین و باارزش ترین توانمندی های وی در عرصه ی رمان یا داستان بلند نویسی این مهم است که او به مصداق یک نویسنده ی خوب و حرفه ای ست که از نردبان دستساز خودش بالا امده و به کمال رسیده ، و اما نردبانی که شکلش بی شباهت به درخت بید کهن نیست ، زیرا آنچنان قطور و ریشه دار است که نباید با همقطاران هم دوره اش قیاس شود ، زیرا آنان هرکدام بواسطه ی نردبان نحیف و زهوار در رفته ای بالا امده اند که از الوار و مدل نردبان های پیشینیان ساخته شده اند اما در زیرپای شین براری برخلاف آنان تکه چوبی لغزان بمانند پلکان نردبانی عاریه و ست قرار ندارد ،بلکه تنه ی قطور و شاخه ی محکمی ست که خودش به ده جهت مختلف گرایش دارد ، یک سرشاخه در جهت سایه پیش رفته و در خلاء نعمت تابش نور خورشید علم ، بشکل خالتور به کمال رسیده ، او پیش از یافتن سرشاخه ی اصلی که به تاج کاج بلند میماند ، هر شاخه ی درست و غلطی را پی گرفته و از پیمودنش تجربه اموخته ، زیرا او که هم خالتورنویسی را به سرحد کمال رسانده و همزمان نیز در مسیر صحیح دارای مهارت و سواد علمی فن نویسندگی ست ، تا به آنجایی که دارای مجوز تدریس فن داستان نویسی مبتدی تا حرفه ای ست حال ما با شخصیتی مواجه ایم که برخلاف اکثر غریب به یقین نویسندگان ، تک بُعئدی نبوده و دارای مهارت های ناب و پیشرو در امر نویسندگی ست او بمانند فرد بزرگی ست که تمام صلاحیت های مورد نیاز را بیش از همگان داراست اما!.... تا بستر مناسب برای ارائه ی بدون سانسور افکار و عقاید او فراهم نیاید او نخواهد توانست تکیه برجای بزرگان بزند .....[15]

باری در این مجال کوتاه فرصتی برای واکاوی تمام زوایای پنهان و آشکار جهان داستانی با سبک شهربافت رشت ، از شهروز براری صیقلانی نیست، اما مرور چندباره‌ی آثار او ـ به‌ویژه درهم‌روندگی حسرت‌آمیز فرم و محتوا تحسین همگان را دربر داشته و اهل فن نیز به صورت اجماع معتقد بر آنند که خط فکری و واقع بینی بعلاوه ی پشتکار شین براری تا سال‌ها می‌تواند چراغ راه نویسندگان جوان ما باشد. 

در انتها .... /چند سطر با سردبیر مجله؛ 

شین براری یعنی نویسنده‌ای که داستان کوتاه را با کوچه باغ های چهار کنج شهر رشت شریک گشت . عشقی ابدی و بی مانند و تعلق خاطر ستودنی اش را به شهر رشت در تک تک داستان هایش لمس میکنیم ، بطوری که اثار ایشان همواره به عنوان معیار و نمونه ی ایده آل در کارگاه های داستان نویسی ملاک قرار میگیرد ، ایشان از استعداد فوق العاده ای در پرداخت صحنه و انتخاب مکان های روحانی پنهان در پستوی شهر برخوردار میباشند و به تنهایی مبحث جدیدی و منحصربفرد شهرنویسی را پایه نهادند و به اوج رساندند و هم ادبیات داستان نویسی ما را به دهلیزهای تودرتوی روابط درون شهری کشاندند....

_______________________________

|+ بازنشر از بایگانی کانون نویسندگان ایران| 23/فروردین/1396 |_نظربدهید|+128 نظر دریافت|

+374 point' _ ±3 point's نظر شما : 

_______________________________

 Farah43ghodosi@gmail.com 23/05/2018 U.S.A Pennsylvania "21:'07' ™   

         عزیزان جان قدر یکدیگر بداریم و فرصت بهره بردن از جوانان نو اندیش وطن را به مفت بر باد فناه نسپاریم و اینان نهال های جوان مرز و بوم خاک پاک مام وطنند و وجودشان را غنیمت بشماریم . فراموش نکنیم که کمی بالاتر از انجایی که چنین نخبگانی را به بار نشانده ، جوانانی همرده ی او غرق در سیاهی و پلیدی - خود را به دیو دهشتناک جنایت های خُرد و کلان میسپارند ، حال قدر چنین گوهرهای مطهر و ناب غمصری را ارج نهیم و سپاسش گوییم که باعث سرافرازی هم وطنانش شده است. فرح قدوسیان پنسیلوانیا زنده پاینده باد ایران سپاس از جوان قلم بدست مام وطن #شین براری

_____________________________________

نظرات (۱)

  • رمان جدید سارا
  •   سلام  سارا سوادکوهی از ساری هستم.    چطوری میتونم اثار متعلق به شین براری رو در ساری بطور اینترنتی تهیه کنم؟

    منظورم سه اثر اخرشون هست که با جلد سرخ اتشین ، ابی فیروزه ای و شیره ای رنگ  هرکدوم 400 صفحه ای هستن بود

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی